به نام خدا
سلام بچه ها.حالتون خوبه...
یکی بود یکی نبود .دریک منطقه ای پیامبری به نام ابراهیم خلیل الله زندگی میکرد .درآنجا پادشاهی به اسم نمرود هم زندگی میکرد.نمرود پادشاه خیلی بدی بود.یک روز ابراهیم به مردم فرمودند :ای مردم به بتها ایمان نیاورید بلکه به خدا ایمان داشته باشید.ولی مردم گوش نمی دادند وبت پرستی می کردند.در یک روز که مراسم جشنی در بیرون شهر برپا بود همه مردم رفتندولی ابراهیم نرفت.وبه جای این که به مراسم جشن برود تبرخود را برداشت وبه بتخانه رفت وبت هارا شکست وبعد تبر را روی دوش بت بزرگی گذاشت .وقتی مردم آمدند دیدندبتها شکسته شده .
پادشاه دستور داد ابراهیم را گرفتند وبعد داخل آتش انداخت ولی آتش به امرخدا برای ابراهیم باغ گلی شد.ومردم فهمیدند که حق با ابراهیم است.سالها بعد هم پشه ای دربینی نمرود این پادشاه بدجنس رفت وپادشاه را کشت.
بچه ها ببینید خدا چطورآدمهای خوب را دوست می داره وکمکشون می کنه ولی به آدمهای بد کمک نمی کنه وآنها رانابود می کنه.
تا داستان بعدی خدا حافظ.
بازدید دیروز: 6
کل بازدید :171485
معرفی سایت های طراحی وب سایت .هاست . تبادل لینک وافزایش بازدید
گنجهای معنوی